ششصد و دوازده
امتحانات پارهم کرده؛ فشارش دیوونهم کرده. هممینطور هورمونهام. امروز شنبهس؟ سهشنبه هفتهپیش با ملا و قاقا رفتیم پردیس مرکزی و درس خوندیم، قبلش هم رفتیم بوستان لاله و یه پیرمرده چروکیده به اینکه شال نداشتیم آفرین گفت و داشت میگفت چطور ترک سیگار کنیم و عجیبش اینه من بعد همون روز بسته سیگارمو دادم رفت و دیگه نخریدم و فقط دردحد یکی دو پک از بچهها گرفتم. به قول پیرمرده، این روش یهویی میشه روش تُرکی. فرآیند واردکردن قاقا به دانشگاه هم بامزه بود. به هرحال جالب بود. تا عصری درس و بعدش ایست. نمیخوام ثبت کنم که خیلی شلخته و کثیف بودم. بعدش رفتیم تا پنجشنبه، که من اندیشه داشتم و از امتحان اومدم و ملا منتظرم بود و رفتیم تا پارک ساعی. قاقا آیلتسش رو داد و منتظر موندیم تا بیاد و بعدش دوباره ایست.
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 12:15 توسط Sahra
|