پانصد و چهار
ساعت دو و چهل پنج دقیقه بامداده. فردا آخرین برگ سال تموم میشه، معلوم نیست دفتر جدید چجوری قراره نوشته بشه، زیاد هم مهم نیست، چیزی که مهمه اینه که اگر ساعت هشت شب قهوه بخوری، معلومه تا الان بیدار میمونی، تا الان داشتم (هشدار گیلتی پلژر) ارکنجی کوش میدیدم (متاسفانه نمیتونم ازش دست بکشم، سااااری)، حالا نشستم به نوشتن، نشستم به واقعی کردن حسی که توی ذهنم بود، به بیرون پنجزه نگاه کردن، آهنگ گوش کردن و نوشتن احساساتم، هفته خوبی نبود، از کرونا گذشتیم، از درس نخوندن دارم میگذرم، نشستم تا خودم رو جمع کنم، تا امر حسنه "گت یوووور شتز توووگدر" رو جامه عمل بهش بپوشونم. بچه تا الان لخت بودش. خودم رو جمع کردن عبارت از چیه؟ یادآوری هدفهام، رویاهام، آرزوهام، این که واسه چی دارم تلاش میکنم، چرا این تصمیم رو گرفتم، هدفم چیه، چرا تو این راهم، آخر این راه به کجا میرسه، راستش رو بخوای یکم برف باریده، تو همچین روزایی که عملا جز بهار محسوب میشه، ولی خب برف باریده، ذهنم میگه نوچ، نوموخوام درس بخونم، میگه نمیخوام خونه بمونم، میگه حوصله ندارم، میگه زندگی نمیخوام، ولی دست خودش نیست، میدونی؟ باید سه ماه دیگه همینجوری ساییده بشه، اونقد ساییده بشه مثل رزین تا از توش یه گردنبند باارزش درست بشه، آره هنوزم از این جملات عنگیزشی بدم میاد، ولی خب گاهی حقیقت به شکلهای مختلفی درمیاد، دارم برای رسیدن به شرایطی که الان لازم دارم تلاش میکنم، دارم درس میخونم تا یه روزی بیاد که برم باغ کتاب درس بخونم، الان و تمام عمرم نیاز داشتم تنها نباشم، الان دقیقا دارم تنها درس میخونم تا برم جایی که کمتر تنها باشم، بهترین توصیف همینه ، میخوام به شرایطی که الان نیاز دارم برسم، میدونی یکم سخته به جمله درآوردنش، ولی امشب وقت باز کردن گره هات با خودته، چی میگن باهاش؟ سنگاتو با خودت وا بکن، بفهم میخوای چیکار کنی تو زندگیت، "باید بتونم تنها بمونم... اصلا مهم نیست رو به جنونم.." مثل ماشینی شدم که روغن نداره، بنزین و سوخت نداره، موتورش خستهاست، ولی باید بره، باید واسه سه ماه دیگه ادامه بده، هرچقد بقیه بهش بگن که چرا باید راه بره و ادامه بده، تعمیر کار در نهایت خودشه، باید موتور رو چک کنه، روغن رو چک کنه، باید جمع و جور کنه خودشو، باید بازگرده به اصل خویش، باید بشه، آنچه که هست، هزاران جمله عنگیزشی و فیلسوفانه دیگر، باید کوله بار اضطرابشو بذاره زمین، یکم آرامش بچشه، یکم خستگی در کنه، "چقد تنها برم دریا.. چقد تنهایی برگردم.." باید بری، مثل کوهه، میتونی از نزدیک قله برگردی؟ میتونی نیمه راه ولش کنی؟ شبیه اون تیکه از رمانام که شب تا صبح رو بیدار میمونن و سیگار میکشن و فکر میکنن، آره، در اصل منم همینو میخوام، دارم مینویسم، از فکرام، تا خالی شم، تا یکم دنج شم، تا یکم تعمیر شم، تا دوباره قوی و محکم شم، خوب شم، خالی شم، بتونم دوباره ادامه بدم. چون باید ادامه بدم. باید برم به رویام برسم، به تهران برسم، به ایستگاه همت برسم، خودم روی توی این ایستگاه ببینم که دیگه مسیر همیشگیم شده، یا خودم رو توی ایستگاه های مترو گم کنم، پیاده شم که برسم به خونه هاجر، که آخر هفته ها پیش الناز باشم، که پیش خانواده عموم باشم که یکی از حسرتای همیشگیام اینه که چرا تو خانواده اونا به دنیا نیومدم، خوب شدنم خیلی طول میکشه، کلی زمان میبره تا خودم رو جمع کنم، ۶ ماه گذشت، آها، مثل حاملگی، ۶ ماهمه، ۳ ماه مونده، میتونی بگی بچه رو نمیخوام؟ بسه دیگه میخوام بزام، مگه میشه؟ باید ۹ ماه رو کامل بگذرونی، توام حامله ای، باید آماده بشی واسه زاییدن، باید بخونی، باید پیش بری، برای ثمر رسوندن تلاشات، برای زندگی کردن خودت، برای همه چی، کجا رفت زهرایی که ۸ ساعت درس میخوند؟ برش گردون، مطمئنم اونم فقط خسته اس، وگرنه از پسش برمیاد، یکم استراحت نباز داره، خودش رو جمع کردن نیاز داره، مثل الان کلی فکر کردن و تخلیه ذهنش رو نیاز داره، امشب خوب میخوابم، ناراحت نیستم که سه شب میخوابم، ناراحت نیستم اگر صبح دیر بیدار شم، ولی امشب وقت جمع شدنه، وقت سرحال اومدن، وقت شروع دوباره، وقت زهرا شدن، همون زهرایی که اگه بخواد همه رو متعجب میکنه، زهرایی که تو دو سه ماه قشششنگ ترکیهای یاد گرفت، زهرایی که کاری که بخواد رو انجام میده و توش بهترین میشه، امسال سال درسه، بعدش سال بدن، میریم باشگاه و رژیم و میشیم هیکل، ولی الان وقت درسه زهرا، میدومم سخته، ولی اینا حرفاییه که همه بهت گفتن ولی خودت باید به خودت میگفتی، خودت متوجه اینا میشدی، خودت خودت رو جمع و جور و نوازش میکردی، خودت باید به این نقطه میرسیدی، شبیمیساختی مثل شبی که تو ذهنته، با خودت به این بلندی حرف میزدی، رنجهاتو زمین میذاشتی، به اینجا میرسیدی. زهرا من ازت مطمئنم، به خودت برگرد، دوباره تلاش کردن رو شروع کن، ادامه بده، برو جلو، چیزی نموند، خب؟ کم نیار، زنده بمون ، تلاش کن تا بهش برسیم، فقط سه ماه دیگه تمام توانتو بذار ، میرسی. قول میدم.